آخرین تمرین تا بعد از ماه مبارک

بنام خدا

دیروز ساعت 8.21 بود که سوار شدیم - صمد خسرو آبادی - علی کریمی - مسعود نعمتی - جلیل افتخاری - مصطفی کلانتری - مسعود مبارکی - روح الله احمدی - بیژن و ایرج امیرآخوری - درویشی - مصطفی حیدری نسب - علی خوشپور - و جمعی دیگر از جوانان دیروز و امروز حضور داشتند - که برخی از آنها را هم من ندیدم - مثل اسماعیل زینلی و حسن فرد و علی پورمهر - به هر حال آخرین تمرین قبل از ماه مبارک را به مسافت نزدیک 50 کیلومتر را در زمان حدود دو ساعت رفتیم و 478 کالری هم مصرف شد .

عصر به زیارت مادرم موفق بودم - الحمدلله رب العالمین

تمرین قبل از مراسم عقد کنان صدرای عزیز

بنام خدا

دیروز هم ساعت حدود 8.30 بود که سوار شدم - مسعود نعمتی را قبل از ورود به استادیوم دیدم - و مصطفی کلانتری را بعد از تمرین - تمرین را با صمد خسرو آبادی و علی کریمی شروع کردم - با حسن فرد و خوشپور و کوروش کریمانی پور و علی پورمهر و جمعی دیگر ادامه دادم - 40 کیلومتر را در 95 دقیقه طی کردم و453 کالری مصرف شد

عصر منزل بودم و بعد از مغرب به مراسم عقد کنان آقا صدرا پسر برادرم رفتیم - انشاالله خوشبخت باشند .

الحمدلله رب العالمین

تمرین در باران بهاری

بنام خدا

دیروز ساعت تقریبا 8.30 از محل استادیوم آزادی سوار دوچرخه شدیم - راستش خیلی خوش گذشت - و حقیقت اینکه بهترین قسمت این تمرین رفتن ها ی روز جمعه برای من - دیدار دوستان است -دیروز هم حسن فرد - صمد خسرو آبادی - مسعود نعمتی - روح الله احمدی - علی خوشپور - امین خجسته - بیژن امیرآخوری - مصطفی حیدری نسب - ممقانی - و جمع کثیر دیگری بودند - به هر حال پنج دور زدم - که یک دور آن در بارانی بسیار زیبا بود - البته در آخر تمرین پنچر کردم - که با لطف حسن فرد و صمد خسرو آبادی - تیوپ تعویض شد - تمرین بسیار لذتبخش بود و انصافا آدمی در سن من باید بسیار شاکر از خداوند باشد که می تواند از این نوع لذت ها برخوردار باشد . الحمدلله رب العالمین .

تمرین در اول ماه شعبان

بنام خدا

دیروز هم ساعت حدود 9 صبح سوار شدم - نخست با مصطفی کلانتری شروع کردیم بعد ایرج امیرآخوری - حسین ندافیان - مسعود مبارکی - حسن فرد - کوروش کریمانی پور - علی کریمی و ... هم اضافه شدند - جلیل افتخاری - باقرداوودی پور - مجید ناظری -امید اسفندیاری -مهرداد صفرزاده - و کریم ماهوتچی هم بودند .

به هر حال 48 کیلومتر تمرین کردیم یعنی 6 دور -که 112 دقیقه شد - و538 کالری مصرف شد - بعد احساس کردیم که کمی احساس سرگیجه دارم - راستش البته دیشب هم که در ترافیک مانده بودم - دچار سرگیجه شدید شدم که البته بی سابقه هم نیست برای من - تفاوتش این بود که ناهید نبود که تیمار داری کند (در سفر کربلا است )که خلاصه با آمده آقا مهدی (اخوی) و کیمیا و بعد هم اورژانس و غیره و بعد هم استراحت تا صبح بهتر شده بودم که توانستم راهی آزادی بشوم -

وقتی برگشتم منزل - قبل از این که دوش بگیرم یک دوغ درست کردم و خوردم و نیم ساعتی دراز کشیدم - بعد از دوش و نماز هم یک بسته از غذا های تهیه شده و فریز شده  توسط ناهید را گرم کردم  و سد جوع نمودم .

عصر را هم به استراحت - و تماشای تلویزیون - حل کردن سودوکو - و مطالعه و خواندن پیام های دنیای مجازی گذراندم - و شام هم نان و شیر - ساعت حدو 12 بودن که محبوب خستگان را در آغوش گرفتم - یا او مرا در ربود .