بنام خداوند
امروز صبح ساعت حدود ۹همراه جناب اسماعیل زینلی و داود خوشرو از محل استادیوم آزادی سوار شدیم بعد دوستان دیگر هم به ما ملحق شدند از جمله: حسن فرد ابراهیم میشاعلیان، و دوستان دیگری را هم دیدیم از جمله: علی کریمی، علی رضا خوشپور، رضا ذولعلا،و البته جای خیلی ها هم خالی بود از جمله: مسعود نعمتی، مصطفی کلانتری ،صمد خسرو آبادی ،و......
شب جمعه آخر ماه شعبان است زیادی هم بکنیم از رفتگان ، از خانواده دوچرخه سواری از جمله:خسرو حق گشا ، خسرو گلچین، اصغر درودی ، تقی خان خداوند، ماشاالله امین سرور، داوود اخلاقی ،علی سیفی کار و ...
به هر حال حدود ۶۰ کیلومتر تمرین کردم که حدود دو ساعت و ربع طول کشید یک دور اول را ران کیپر خاموش بود
به هر حال حدود ۱۳۰۰ کالری هم مصرف شد و تمرین لذت بخشی بود
می خواستم بعد از دوش گرفتن به شهریار برویم که مورد موافقت عیال قرار نگرفت و زنگ زدم از مادرم عذرخواهی کردم
الحمدلله رب العالمین
بنام خدا
دیروز هم نزدیک ساعت 9 از محل استادیوم آزادی سوار شدم - داود خوشرو - محمود افشار - حسن فرد - کوروش کریمانی پور- مجید ناظری - سعید گلستان -ابراهیم میشاعلیان - مسعود نعمتی - مصطفی کلانتری - مصطفی حیدری نسب - اسماعیل زینلی و جمع دیگری بودند -
حدود 50 کیلومتر را در حدود دو ساعت طی کردم و سرعت متوسط ۲۵ کیلومتر در ساعت بود.
۱۱۳۹ کالری هم مصرف شد.
عصر هم همراه اخوی حاج حمید به زیارت مادرم رفتیم و اخوی علی اوسط را هم آن جا دیدیم و دیدار تازه شد .
الحمدلله رب العالمین
بنام خداوند
دیروز حدود ساعت ۹ صبح از محل استادیوم آزادی سوار شدیم علی کریمی و صمد خسرو آبادی هم بودند بعد هم داود خوشرو و جمع دیگری را دیدیم از جمله سعید ویس پور .
به هر حال حدود دو ساعت روی چرخ بودم و ۴۲کیلومتر را طی کردم. ۹۹۹ کالری هم مصرف شد.
ظهر ناهار را مهمان مادر بودیم و البته ناهید و محمود رضا و خانواده اش و خواهر و برادر هایم و خانواده ها بودند بجز آن ها که مسافرت بودند.
عصر برگشتم منزل ولی ناهید به مهمانی دیگری رفت منزل دایی اش.
بنام خدا
جمعه پیش در جزیره کیش دوچرخه سواری کردم و شنبه به تهران آمدم - و دیروز جمعه برای اولین بار در سال جدید به استادیوم آزادی رفتم و همراه برخی از دوستان دوچرخه سواری کردیم - حسن فرد - اسماعیل زینلی - مسعود نعمتی و مصطفی کلانتری و جمعی دیگر - کثرهم الله
به هر حال حدود 40 کیلومتر تمرین کردیم و 98 دقیقه روی چرخ بودم - 960 کالری هم مصرف شد -
بعد برگشتم منزل و دوش گرفتم و همراه ناهید عازم شهریار شدیم به زیارت مادرم - و البته برخی اعضای فامیل را هم دیدیم .
نزدیک غروب بود که برگشتم منزل - روز خوبی بود - هر چند که هر گاه به باغ می روم جای پدرم را خالی می بینم - و دلم برایش تنگ می شه .