تمرین لذت بخش جمعه

بنام خدا

دیروز جمعه - ساعت از 7 گذشته بود که همراه محمودرضا راهی استادیوم آزادی شدیم - تا ما برسیم برخی از دوستان  از جمله حسن فرد - مسعود نعمتی - کوروش کریمانی پور -  مصطفی کلانتری - علی علیخانی - و علی پورمهر - آماده رفتن بودند که محبت کردند و صبر کردند تا با هم حرکت کردیم - در مجموع 58 کیلومتر تمرین کردیم که 126 دقیقه طول کشید -و 1407 کالری مصرفی بود -در طول تمرین دوستان زیاد دیگری هم بودند از جمله : اسماعیل زینلی-

ضربانم ولی گاهی به 157 هم رسید - که البته شاید نباید بگذارم برسد - ولی در مجموع تمرین لذت بخشی بود -

وقتی بگشتیم منزل توسط همسرم - با اب میوه - و دوغ - پزیرائی شدیم - و بعد هم دوش و بعد از ناهار هم قدری استراحت - شام هم دعوت بودیم به مناسبت ولیمه ازدواج پسر دائی ناهید - آقا امین غفاری که انشاالله سعادتمند باشند - مجلس خوبی بود و برخی از فامیل و دوستان را دیدیم از جمله - جناب دکتر علی غفاری - اصغر آقا غفاری - مهندس پدیدار - محمد نیکومنش - حاج اکبر توسلی و ...

تا رسیدیم منزل ساعت از 11 گذشته بود - و ساعتی بعد خوابیدیم .

تمرین عصرگاهی همراه محمودرضا

بنام خدا

دیروز صبح که طبق معمول صرافی بودم ولی به روال اخیر کار صرافی نمی کنیم - ولی دیدار هائی با چند تن از دوستان داشتیم - جناب نعمتی - بعد هم جناب باقری - بعد آقای وهاب انصاری -چند گفتگوی تلفنی هم داشتم با عمو محمد - مهندس لامع و مهندس تاجگردون و برخی دیگر از رفقا -

ظهر ناهار را در منزل بود و ساعتی هم استراحت کردم تا محمودرضا آمد - بعد به همراه او راهی استادیوم آزادی شدیم - تا سوار شدیم ساعت 5.45 عصر بود حدود 33 کیلومتر را در 83 دقیقه طی کردیم و در قسمتی از مسیر هم با دوچرخه سوار دیگری بنام بهرام خواجه دهی همراه بودیم - ضربانم از 140 بالاتر نرفت -وضع محمودرضا هم ظاهرا از جلسه قبل بهتر بود . 760 کالری مصرف شد و به طور میانگین هر کیلومتر را در 2.30 طی کردیم .میانگین سرعت حدود 23 کیلومتر بر ساعت بود.

وقتی برگشتیم منزل ساعت حدود 8 بود - بعد از دوش مشغول نماز بودم - که برای رفع نیمی از همه خستگی ام پنج نفر وارد شدند - (قبلا ناهید با انواع محبت ها نیمی از خستگی ام را رفع کرده بود ) محمودرضا و حسنین و محمدرضا و سپیده - شب خوبی بود و تا پاسی از شب سرگرم بودیم با حسن و حسین فرزندان محمودرضا -_(که انشاالله خداوند همه عزیزان را برای ما و شما حفظ بفرماید )

ساعت نزدیک 12 بود که سراغ خواب رفتیم .

اتوبان شلوغ بود

بنام خدا

 

صبح دیروز صرافی بودم ولی باز هم تقریبا کار صرافی نکردم فقط گفتگو با جند نفر از همکاران برای اصلاح و صلح و سازش بین آنها -ادامه یافت که الحمدلله به نتیجه رسید و البته با کمک یکی از همکاران هر دو طرف دعوا کوتاه آمدند و مصالحه انجام شد . ظهر ناهار را در منزل تنهائی خوردم - چون ناهید به مهمانی به قول خودشان زنانونه ای رفته بود - بعد  تا 4.30 استراحت - بعد هم راهی آزادی شدم و از 5.30 تا 7.10 دوچرخه سواری کردم که حدود 37 کیلومتر شد و البته جناب مسعود نعمتی هم همراه بود  و در مجموع تمرین بدی نشد هر چند که در تکه ای از اتوبان خیلی ترافیک سنگین بود- گاهی فکر می کنم اگر من کاره ای بودم یک باریکه ای از گوشه جاده را با کشیدن خط زرد اختصاص به عبور دوچرخه سواران می دادم -به هر حال ضربانم تا 137 رسید و 895 کالری مصرف کردم  - چند عکس هم گرفتیم که در صفحه تلگرام انجمن دوچرخه سواران بدون مرز می آورم .

تا رسیدم منزل ساعت 8 بود - دوش گرفتم -

و بعد هم نماز - کسی نبود برایم میوه بیاورد - خودم یک موز برداشتم و خوردم - قدری آب با عسل خوردم و بعد هم برای خودم شام شامل نان و پنیر و طالبی آوردم نزدیک ساعت 11 و در حالی که شامم رو به اتمام بود ناهید هم آمد . الحمدلله رب العالمین

تمرینی در عصرگاهی پر ترافیک

بنام خدا

صبح دیروز صرافی بودم ولی کار صرافی نکردم فقط گفتگو با جند نفر از همکاران برای اصلاح و صلح و سازش بین آنها - ظهر ناهار را در منزل خوردم و تا 4.30 استراحت - بعد هم راهی آزادی شدم و از 5.40 تا 7.10 دوچرخه سواری کردم که حدود 34 کیلومتر شد و در دور آخر جناب رضا درویشی هم همراه شد و در مجموع تمرین بدی نشد هر چند که در تکه ای از اتوبان خیلی ترافیک سنگین بود -

تا رسیدم منزل ساعت 8 بود - دوش گرفتم - قدری میوه خوردم - نماز خواندم ( این را گفتم که خارج از ریا کاری نکرده باشم ) و بعد هم راهی جلسه ای شدم که در منزل اخوی مهدی راجع به امور وراثت مرحوم ابوی برگزار بود .

وقتی برگشتم - منزل قدری تلویزیون دیدم و نگاهی به روزنامه کردم و خوابیدم . الحمدلله رب العالمین

 

تمرین در هوای داغ

بنام خدا

ساعت حدود 8 صبح بود که سوار شدیم - حسن فرد - کوروش کریمانی پور - علی خوشپور - امیر میکائیل زاده - اسماعیل زینلی - صمد خسرو آبادی - بیژن و ایرج امیرآخوری - روح الله احمدی و کثیری دیگر از دوچرخه سواران قدیم و جدید بودند - ساعت که از 9 گذشت - آفتاب قدری اذیت کننده شد و این بود که 5 دور بیشتر نزدم -یعنی 40 کیلومتر - که حدود 100 دقیقه شد و ضربانم هم گاهی تا 156 هم رسید .

وقتی رسیدم منزل با دیدن محمود رضا و حسنین محظوظ شدم - بعد از دوش و غیره ( یعنی بازی با حسنین و خوردن میوه) با آقایان و ناهید عازم شهریار برای زیارت مادرم شدیم - ناهار دستپخت طیبه خانم را خوردیم که مثل دستپخت همه خواهر ها بسیار خوشمزه بوده (قرمه سبزی + سوپ سرد یعنی همان آبدوغ سابق) - تا نزدیک غروب بودیم - و وقتی رسیدیم منزل ساعت از 9 گذشته بود - شام - غذای مطلوب و مورد علاقه من بود - یعنی نان و شیر - ساعت نزدیک 12 بود که به آغوش مطلوب خستگان (خواب )خزیدم .

 http://asgharagha.blogsky.com/1395/04/26/post-11/

https://telegram.me/joinchat/BTJnmwEirOj3NW1wCaoqMQ