بنام خدا
امروز هم 29 کیلومتر را در 88 دقیقه رفتم و 352 کالری سوخت - موقع برگشتن با یک دوچرخه سوار بنام محمدرضا مهراجی هم رکاب شدیم که در بازار پردیس فروشگاه شازده را دارد - تکه ای از راه را با او آمدیم و تمرین خوبی شد .
صبح هم قبل از 10 صرافی بودم -
بنام خدا
امروز نزدیک 7.30 بود که سوار شدم - حدود 32 کیلومتر را در 100 دقیقه طی کردم - قسمتی از راه را با مهندس ایرانمنش از دوستان مقیم کیش بودم -848 کالری مصرف شد و هوا هم بسیار لطیف و عالی -
ساعت حدود 10 صبح هم که صرافی هستم .
بنام خدا
ساعت از 7 گذشته بود که سوار شدم -یکساعت و سی و سه دقیقه روی چرخ بودم و 33 کیلومتر را طی نمودم که قسمتی از راه را هم همراه آقائی بنام کاظم میلان لوئی بودم که از مشهد برای سیاحت به کیش آمده بود و اتفاقا بد هم پا نمی زد - به هر حال 883 کالری مصرف کردم که با خوردن یک لیوان شیر و عسل - یک لیوان آب میوه 4 قطعه نان تست - مقداری پنیر - یک لیوان چای شیرین و یک عدد تخم مرغ به خوبی آن را جبران کردم - بعد هم همراه احمدرضا به صرافی آمدم که جناب تاجگردون هم که از دیروز به کیش آمده اند سری به ما زدند و ساعتی با ایشان گفتگو کردیم -
الحمدلله سلامتی حاصل و مجالست با مادر و خاله ام که در خدمتشان هستم - بسیار لذت بخش است .
بنام خدا
امروز قبل از 7 از منزل بیرون رفتم - دیشب باران آمده بود و جاده خیس بود و مه غلیظی هم فضا را فرا گرفته بود - به همین خاطر باید احتیاط می کردم - بعد از 20 دقیقه با طلوع خورشید وضعیت بهتر شد و به هر حال باز هم حدود 30 کیلومتر را در 90 دقیقه رفتم و برگشتم -758 کالری مصرف شد و تمرین انفرادی ولی لذت بخشی بود -
الان هم صرافی هستم و این روز ها به علت تلاطم های قیمت در بازار ارز - و هیجاناتی که بر بازار حاکم است - باید بیشتر حواسمان به اوضاع باشد - و البته خودمان را به خدا می سپاریم .
بنام خدا
امروز ساعت هفت و ربع بود که سوار شدم و حدود 30 کیلومتر را در یکساعت و نیم طی کردم - هر چند تنها بودم ولی هوا به قدری لطیف بود که لذت فراوانی بردم و ضمن شکر از خداوند - جای دوستان را خالی می کردم - 745 کالری هم مصرف شد - چون ضربان سنج را وصل نکرده ام فعلا از آن بی خبرم -
بعد از دوش و صبحانه آمدم صرافی -
دیروز عصر هم به همراه خانواده به کشتی یونانی رفتیم برای دیدار و گردش - این چند روزه که کیش هستم وزنم پائین نیامده - با اینکه هر روز تقریبا دوچرخه سواری کردم -
سخن درست بگویم نمی توانم دید ------ که می خورند حریفان و من نظاره کنم